یـــاس بوی مهربانی می دهد

الهی ممنونم که یک معلمم!

یـــاس بوی مهربانی می دهد

الهی ممنونم که یک معلمم!

یـــاس بوی مهربانی می دهد

دست من و دامان تو...یا زهرا (سلام الله علیها)

۲۴ مطلب با موضوع «دلداده های حسینی» ثبت شده است

 «به بهانه یک حرف»

ح س ی ن

 

عطش

عبــــاس

عمـــــــــو

عمــــــــــــود

عطــــــــــــــش!!

  • فاطمه قدیمی

 

 علی...!

فرقی نمی کند اصغر باشد یا اکبر ...!

نباید که باشد....!

 

 

 

  • فاطمه قدیمی


باز دلتنگی های مان بهانه دار شدند. بهانه دلتنگی های مان این بار تو خواهی بود...و  زینبت...و علی اکبرت...و عباست....و علی اصغرت...و رقیه....و آب...و عطش...و کربلا...و گودال قتلگاه....ومادرت زهرا(س).

بهانه های مان برای دلتنگی این روزهای مان آن قدر زیاد است که می ترسم سیراب نشویم از گریه بر عطش تو!

آقای خوب من!

ما تشنه نگاه توییم!

سیرابمان کن!


  • فاطمه قدیمی

 

 

بـــهار،

تویـــــی!

کـه نیامـــده،

عطرت دنیا را برداشته!

 

 

2Elve.net

 

 

حــسیــن جـــان!

 سائــــل و سینه زنی ، سیب ، سحـــر ، سوره فجـــــر ،

ســـــوز دل بهــــر عـــــزای تو دمــــادم داریم .

 هفت سین کرمت جور همیـــــشه آقا ؛

 ما فقط یک " سفــــرِ کــرببــلا " کم داریم!

 

  • فاطمه قدیمی

تقویم که میرسد به آخرین برگش و روزها که میرسند به آغاز تمام شدنشان! دلم یاد آرزوهای برجای مانده اش میکند! که امسال اولین سالی بود که ملتمسانه دست بالا بردم و خواستم ازشان که نصیبم کنند زیارت کربلا را که چقدر هم دلم روشن بود که حتما خواهم رفت و حتما کربلایی خواهم شد! روزها و هفته ها و ماه ها گذشت و خبری از نگاه ارباب نبود! که گویا ....شاید هنوز دلم کربلایی نشده که ارباب بخواهد مرا که سلامش دهم و سلامم دهد!

از فروردین تا اسفند قد یک چشم بر هم زدن گذشت و دل بی تاب من قد تمام سال های بی حسین پیر شد و زمین گیر! و گاهی رفت تا غرق کفر گویی شود که جمع کن بساط این عشق بازی ها را! حسین کجا می آید به دل مردابی تو نگاه کند! که حسین غلامان سینه چاک خود را دارد و تو ...

هزار بار بگفتم و هیچ درنگرفت

که گرد عشق مگرد ای فقیر و ...گردیدی!!!

تو کجا بساط عاشقی پهن کردی! که فقط مدعی بودی و حسین مدعی نمیخواهد!..بندگی که کردی برای خدا... وخدا که رضایت داد به بندگی مخلصانه ات...آن وقت حسین اجازه میدهد بیایی به سلام گفتن!تو که هنوز گیر اِن عَظُمَت ذُنوبی هستی چطور رویت میشود کربلا بخواهی ! که کربلا رفتن دل پاک میخواهد و یِِِِِِقین فی قلب و الاخلاص فی عمل و سلامة فی نفس!

تو ...فعلا..دست هایت را بال بگیر و ...بگو:فَانهُ لا یُغفرُ الذنوبَ کُلها جَمیعاً اِلا انتَ...پاک که شدی یقین بدان زائر میشوی !

***

جهت اطلاع صرفا! : مصطفی که شهید میشود همه فریاد میزنند که کجایند مردان بی ادعا که به زمین بزنند این عاملان ترور را که دوساله چهار شهید هدیه میدهند به ما! مثالش هم شافی که گویا فقط گل گرفتن بهارستان دوای دردش است و لاغیر!

  • فاطمه قدیمی

 

 

* سعادت پیدا کرده بودم مدتی که مادرم به خاطر عمل جراحی اش در بیمارستان بستری بود ، پرستاری شان را بکنم. بیمارستان که می روی و هم نشین صحبت های بیماران مختلف با بیماری های گوناگونشان که میشوی بیشتر شرمنده میشوی که چرا یادت میرود گاهی فریاد بزنی و از ته دلت بگویی : خـــــدایــــا !! شـــکـــــرت به خاطر نعمت سلامتــــــــــــی!

*  برایم جالب بود رفتار بیماران در رویارویی با بیماری شان! آنها که توکل بر خدا داشتند و تسبیح به دست مشغول ذکر گفتن بودند، آرامش را در وجودشان میشد حس کرد....و امان از آنها که با فراموشی بذکرالله تطمئن القلوب ، خداوند را _ نعوذبالله_ مقصر می دانستند در به وجود آمدن بیماری شان ! و نه تنها دست به دامان آن اسمه دواء و ذکره شفاء نمیشدند بلکه  با هذیان گویی های مکرر!! استرس خود و همراهانشان را بیشتر میکردند و فقط و فقط به زور دیازپام پرستار کشیک بود که میتوانستند لحظاتی آرام بخوابند!مشکل همین جاست. اینکه ما به سادگی و به راحتی بزرگترین پشتیبان و حامی زندگی مان را فراموش میکنیم. اینکه چرا برخی آدم ها ، خدا را مقصر تمام مشکلات زندگی شان میدانند شاید برمیگردد به سست ایمانی شان. چرا که اگر طناب وصل ما به خدا ضخیم و محکم باشد، برش های کوچک گاه و بی گاه زندگی، نمیتواند قطع کند ارتباط ما با خدایمان را.تمرین با خدا بودن سخت نیست. بی خدا زیستن سخت تر است. اگر به این باور برسیم که وَاِنْ لَمْ اَ لُذْ بِقُدْرَتِکَ فَبِمَنْ اَلُوذُ_اگر به قدرت تو دست پناهندگى دراز نکنم پس به که پناهنده شوم_ * در ناملایمات زندگی که شاید بیماری، مثال کوچکی از آن باشد پناه میبریم به هم او که ؛ حِصنَ اللاجین ( قلعه محکم پناهندگان) است.رسول اکرم (ص) چه زیبا فرمایند که : ((ای بندگان خدا ! شما مانند بیماران بوده و پروردگار عالمیان به منزلۀ پزشک است ، پس صلاح بیماران در آن چیزی است که طبیب می داند و برایش تدبیر می کند نه در آن چه بیمار می خواهد و به آن راغب باشد آگاه باشید و در برابر مقدرات الهی تسلیم شوید تا ( در دنیا و آخرت ) از کامروایان باشید . ))

* خدا را شکر! چند روزی ثواب جمع کردیم به خاطر پرستاری از مادر! و امان از وقتی که خودت هم مادر باشی و دل توی دلت نباشد که حالا پاره تنت کجاست و چه میکند....! مادر بودن دشوار است و الحق که باید تمام بهشت آسمان ها زیر پای ما باشد! اما.....خدایا...من...فکر..میکنم...اگر...تمام...بهشت...را...هم...به...رباب...بدهی....دلش.. آرام...نگیرد!!

 

  • فاطمه قدیمی

حدیث دلدادگی، یادداشت های یاس مهربانی بود از ابتدای ماه محرم تا پایان ماه صفر!

حدیث دلدادگی هایی که نمیدانم دلدادگی بود...یا شوریدگی...یا ...دیوانگی!!

که هر چه بود...برای عرض ارادت به محضر حسین بن علی «ع» بود؛

...تا یار که را خواهد و میلش به که باشد!

***

در این مدت، نوشتن و به روز کردن وبلاگ یاس مهربانی و مهمان وبلاگ های دوستان شدن، سبب شد تا کمی از انجام وظایف همسری!! و البته مادری کوتاهی کنم!! که هم شرمنده همسر عزیزم و هم شرمنده دخترم زینب هستم...به همین سبب برای عرض ارادت بیشتر خدمت همسر گرامی و دختر نازنین شان! لازم میدانم زین پس کمتر به سراغ یاس مهربانی بیایم !...و البته این به معنای پایان کار وبلاگ نخواهد بود! ... که خدا نکند روزی بیاید که محروم شویم از قلم زدن در راه حق و حقیقت!

 

  • فاطمه قدیمی

 

((...وَ عِزتی و جَلالی انّی ما خَلقتُ سماءً مبنیّة

 و لا ارضاً مدحیّة

 و لا قمراً منیراً

وَ لا شمساً مضیئةً

و لا فلکاً یدورُ و

لا بحراً یجری

وَ لا فلکاً یَسری

الّا لِاَجلکُم و محَبتکُم...))

رحمة للعالمین دنیا !

دیدید چه طور سپاس گفتند رنج و زحمت رسالت تان را!

دیدید چه طور حق مطلب را اداء کردند؟

دیدید با اهل بیت شما، خاتم انبیا چه طور رفتار شد؟؟

زهرای تان را پهلو شکستند!

پسرعمویتان علی را غریب وار  شمشیر زدند!

نوه تان حسن را زهر خوراندند!

و...پاره تنتان ...حسین را...لب تشنه...سر بریدند!

...اینها همان اهل کسائی بودند که خداوند قسم یاد کرد که آسمان بناشده، زمین کشیده شده، ماه روشنی ده، خورشید درخشنده، فلک دورزننده، دریایی که روان است و کشتی را که سیر می نماید خلق نکره ..مگر برای شما و دوستی شما!!

***

*راز علت وقوع انحراف در امّت اسلامی پس از رحلت پیامبر(ص)

  • فاطمه قدیمی

حسین جان!

برای بی تو زیستن بهانه ای ندارم!

برای با تو زیستن هزار بهانه دارم!

 

 

*مزارحضرت زینب (س) کجاست؟

  • فاطمه قدیمی


خورشید آرام بتاب!

آرام تر از روزهای قبل!

آرام تر از روزی که نیم روزت کربلا شد!

حواست باشد هر روز که می تابی، خاطرات آن روز بر اسرای یک کاروان تکرار می شود!

گوشه یک شهر نفرین شده،بهترین هایی را بدترین روزگار می گذرد!

بهترین هایی که خون دیدند....سر بر نیزه دیدند....و با دیدن آب!...اشک ریختند!

بهترین کاروانی که اگر غم دنیا هم آوار شود روی سرشان، سربلندند که بازماندگان کربلای خونیند!

***

خورشید آرام تر بتاب!

بگذار روزها دیرتر بیایند!

بگذار کاروان دیرتر برسد به گوشه یک خرابه!

  • فاطمه قدیمی