حسین جان!
برای بی تو زیستن بهانه ای ندارم!
برای با تو زیستن هزار بهانه دارم!
- ۱۹ شاخه یاس
- ۲۸ دی ۹۰ ، ۰۹:۲۸
حسین جان!
برای بی تو زیستن بهانه ای ندارم!
برای با تو زیستن هزار بهانه دارم!
نه به واسطه زن بودن ، که به دلیل انسان بودن ،
می گویم؛ جنس «زینب» فرق دارد در برابر تمام این مصیبت ها!
که مثال ایستاده چون کوه،مثال کوچکی است از صبر «زینب»!
نمی دانم! شاید راست می گویند که؛
خون «علی» ع
شجاعت«زهرا» س
تحمل«حسن» ع
و....تمام «حسین» ع
جاری است در «زینب»! س
که اگر اینگونه نبود...«زینب»...«زینب» نبود!
***
*بازخوانی صبر زینب (س) بر پایه آموزه های قرآن
آمده ام برای گریه...فقط!
برادرجان!
جان مادرم!
باورت میشود یک اربعین است نگریسته ام برای تو!
* * *
* اربعین، چرا فقط امام حسین(ع)؟
من قول داده ام اگر کربلا نرفتم...
گله گی نکنم!
اما قول نمی دهم ...
دل شکسته هم نشوم!
***
من قول داده ام...
بی محلی کنم به دلم!
اما دلم قول نداده ...
حراج بزند دلتنگی هایش را!
***
زمین کربلا، تختۀ سفید کلاس پروردگار بود!
البته قبل از شهادت حسین «ع».
یک طرف خوب ها یک طرف بدها
اما خدا !
تو را به جان زهرا «س» ؛
آیا بدهای کربلا ، فقط بد بودند؟
و خوب هایش فقط خوب؟
***
خوب های تاریخ، کلاس آفرینش پروردگار را سرخ کردند...تا ابد!
آیا این سرخی.... من و تو را ماندگار می کند در خوب های عالم ؟
نمیدانم
کربــلا بروم و بیچـــاره شوم بهتر است...
یا
کربــلا نروم و ....بســـــوزم!
***
* ثواب استثنایی زیارت امام حسین (ع)
خدا می داند که بی تابی هایم ،بی تاب تر شده اند!
و عجیب می ترسم این بی تابی ها کار دست دلم بدهند!
آقاجان!
گیر افتاده ام میان یک عالمه عاشق و دلدادۀ تو که از شیرینی شهد زیارت
کربلایت میگویند!
و دل بی نصیب من خودش را به در و دیوار می زند...
شاید...تو...کربلایت...را...امضا...کنی...برایش...!!
***
دلم را که میخواهند بسوزانند، برایم می نویسند:
من و یار و دلدادگی، هیهات!
من و ایام عاشقی، هیهات!
دل من در فراق می سوزد!
من و وصل و یگانگی، هیهات!
.....و باز یک نفر دیگر پاسخ می دهد:
من و یار و دلدادگی، باید!
من و ایام عاشقی، باید!
دل من در فراق می سوزد!
من و وصل و یگانگی، باید!
***
اینجا را ببینند حتما آنانکه مثل من دلشان دیگر آرام و قرار ندارد!
من دل خرابم را حسینه ی ماتم تو کرده ام!
تو حسینیه ام را آباد کن!
***
1)خطبه حضرت زینب س در مجلس یزید
...و نگاه مادری رو به آسمان است!
آسمانی که وامدار خون پارۀ تنش شده!
نبار آسمان و شرمنده هم مباش از نباریدنت!
دل به دل مادری بسپار که خنکای صورتش،جگرش را می سوزاند...