پروردگارا...ای آن کسی که از رگ گردن به ما نزدیک تری !تو را به حرمت اشک های دلتنگیمان! تو را به حرمت گریه های شبانه ی عاشقان تو و منجی ات ! ظهور مهدی موعود را نزدیک گردان! دیگر دلمان طاقت دوریش را ندارد !منتظریم ...
تو کوه صبر باشی و من نگاهم به بی صبرانی باشد که ادعای اسوه بودن دارند ؟!تو فرمانبردار امام خویش باشی و من غافل از امام حاضر و حیّ خود باشم ؟یاری ام کن!کمکم کن تا تو را الگوی زیستنم بدارم … یاری ام کن تا چنان باشم که با امام خویش بودی یا زینب(س)
از سر کوی تو تا کوفه و شامم ببرند نروم نروم گرچه بدین تکیه کلامم ببرند من به خود نامدم اینجا که به خود باز روم تو ام آوردی و لشکر شامم ببرند با چه اجلال تمام آمدم اینجا با تو بی تو بنگر به چه اجبار تمامم ببرند به خدا حافظی ات آمدم ای کشته چه زود تا تو را یافته نایافته کامم ببرند از ازل هم سفری بود نصیب من و تو زین سبب با سر تو گام به گامم ببرند برادرم...
قلب یتیم کوچه ی ما با تو آشناست
انگار چشم جاری رود کنار ده
با چشم های خیس شما با تو آشناست
دریا و جنگل و گل و کوه و کویر یا
گنجشکک قشنگ هوا با تو آشناست
سبزی و راست قامتی نخل ها و یا
قو قوی کفتران رها با تو آشناست
شاید هنوز مثل احد مثل بدر هم
شهر هرات شهر بلا با تو آشناست
در مصر در عراق و یمن رد پای توست
انگار عمق حادثه ها با تو آشناست
بایه آپ جدید منتظر حضور گرمت هستم