یـــاس بوی مهربانی می دهد

الهی ممنونم که یک معلمم!

یـــاس بوی مهربانی می دهد

الهی ممنونم که یک معلمم!

یـــاس بوی مهربانی می دهد

دست من و دامان تو...یا زهرا (سلام الله علیها)

۱۱ مطلب با موضوع «دلداده های الهی» ثبت شده است


دلم شده چهار راه دنیا! بیش تر از چهار راه! هر چیز که وابسته به این دنیاست و برچست دنیایی دارد، سنجاق شده به دل من! و توی این همه رفت و آمد های مادیاتی توی چهار راه دلم، می دانم که جای یک چیز کم است!

وقتی همه چیز هست و یک چیز نیست...یعنی هیچ !

وقتی سنجاق شدیم به دنیا و دلبستگی هایش، کنده می شویم از خدا.
وقتی او از یادمان می رود، دنیا بیشتر جا باز می کند توی دلمان! و توی این بازیِ دل و دنیا بازنده  یک نفر است ! هر چقدر هم برنده ی دنیایی باشی، بازنده ی آخرتی می شوی!

دیر نشده ! نه ! هنوز تا بیرون کردن تمام برچسب های دنیایی وقت دارم! همن حالا...همین اکنون!

دلم را می خواهم خالی کنم از "دنیا"...
و پُر کنم از "خدا"...

خودت دستم بگیر...

پناهم باش...

یاری ام کن...

 

«زمین و آسمان من ، گنجایش مرا ندارند ؛ امّا دل بنده مؤمنم ، گنجایش مرا دارد» . حدیث قدسی/عوالى اللآلى
  • فاطمه قدیمی


وقتی لبیک می گویی به ندای معشوق و آن هنگام که سراپای وجودت تسلیم در برابر او می شود...دردها و بلاهاست که یکی یکی سر راهت قرار می گیرند...ولی مسافر کوی دوست را چه بیم از این بلاها و نا ملایمت ها...
 
عاشق چشم به نگاه معشوق دارد...
 
و چه بسا این طوفان ها و خرد شدن ها بالاتر بکشد ما را...
 
بالا تر برای نزدیک تر شدن ...
 
« وَ اِنَّ لِلمومنینَ بَلاءً حَسَناً»
 
و همانا برای مومنین است بلایی زیبا....
  • فاطمه قدیمی

شده ام مثل آدم های گم کرده راه مقصود!

همان هایی که متکبرانه قدم در راه اشتباه می گذارند و متکبرانه معتقدند که حق با آن هاست!

متکبرانه عبادت می کنند و متکبرانه از "تو" انتظار فوج فوج "نعمت" و "رحمت" دارند!

بندگی من برای "تو" از سر منت است...

ببخش مرا...

 

یا أَیُّهَا النّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللّهِ وَ اللّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ.

اى مردم ! شما نیازمند به خدا هستید و او از هر نظر بى نیاز و شایسته حمد و ستایش است.

سوره فاطر آیه ۱۵


  • فاطمه قدیمی


سر به فلک کشیده تمام ناشکری هایم!
 
تمام عاقلی های بی عقلی ام نسبت به لطف های "تو"
 
و تمام نارضایتی ام از سختی های از سرِ حکمت "تو" !
 
وقتی عقل ناچیز دنیایی سر از حکمت کارهای "تو" در نمی آورد...شکوه ها ست که آغاز می شود!
 
کاش یادم بماند که اطمینان قلبی داشته باشم به "حکمت" ها و "لطف" ها "تو"...
 
 
 
 
« وَ عَسى‏ أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسى‏ أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ
 
چه بسا چیزی را ناخوش دارید که به سود شماست و چیزی را دوست بدارید که به ضرر شماست. و خدا می داند و شما نمی دانید.» (1)
 
 
1ـ آیه 216 سوره بقره
  • فاطمه قدیمی


پاهایم سست بود.توان راه رفتن نداشتم. انگار تمام غم های دنیا...تمام مصیبت های عالم ....و تمام دردهای زمین مال من شده بود!

داشتم خم می شدم زیر بار تمام بدبختی هایم...

داشتم می شکستم...

داشتم خُرد می شدم...

صدای اذان از مسجد می آمد.یک لحظه...فقط یک لحظه تصمیم گرفتم لبیک بگویم به ندای "تو" .

یک لحظه ....فقط یک لحظه تصمیم گرفتم مردانگی ام و شاید معرفتم را ثابت کنم به "تو" .

من توی یک لحظه با معرفت شدم!
 
اذان گفتم...
 
قامت بستم...
 
 و "تو" سیرم کردی از رحمت و نعمت و ....

 

وَلاَ تَهِنُوا وَلاَ تَحْزَنُوا وَأَنتُمُ الأَعْلَوْنَ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ

و سست نشوید! و غمگین نگردید! و شما برترید اگر ایمان داشته باشید!

1ـ سوره آل عمران آیه  ۱۳۹

  • فاطمه قدیمی


«قُل لَن یُصیبنا اِلّا ما کَتَبَ الله ُ لَنا هوَ مولانا وَ عَلی اللهِ فَلیَتَوَکّل المومنونَ » (1)

«بگو جز آنچه خدا برای ما مقرر داشته هرگز به ما نمی رسد، او سرپرست ماست و مومنان باید تنها بر خدا توکل کنند.»

 

اطرافم پر شده از سرپرست های کوچک و بزرگی که "تو" را از یاد "من" می برند!

انگار عادت کرده ام ـ فقط ـ هر گاه بی پناه شدم؛ سراغ "تو" بیایم!

 

1ـ توبه . آیه 51

  • فاطمه قدیمی


دلم می خواهد تمام هستی ام را بگذارم کف دستم و با همه بی چیزی ام پناه بیاورم به تو که همه چیزم هستی!

من هِی می آیم...مدتی می مانم...و دوباره می روم!

کاش زندانی خانه ات باشم!

راه خروج را که بر من ببندی...

راه ورود گناه بسته می شود!

ولی حیف که یادم می رود؛
أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ(1)

ای فرزندان آدم! مگر با شما پیمان نبستم که شیطان را نپرستید؛زیرا دشمن آشکار شماست؟
 
ـ سوره یس. آیه 60
 
  • فاطمه قدیمی


باید معلوم کنیم کدام طرفی هستیم! اصلا خودش این را از ما خواسته؛ فَأْعْبُدِ اللّه‏َ مُخْلِصا لَهُ الّدینَ»[1] 
 
نمی شود ادعای بندگی کرد و در مسیر شیطان قدم گذاشت!
 
نمی شود دست ها را بالا برد و تکبیر گفت ، آن وقت سجده بر شیطان کرد!
 
راه که معلوم است...حتمی به مقصد می رسیم اگر از مسیر خارج نشویم! وقتی می گوید:«إنَّنی أَنَا اللّه‏ لا إله إلاّ أَنَا فَاعْبُدْنی»[2]
 
پس تکلیف ما هم معلوم است!
 
دلبسته ی او که باشیم؛آزادیم از قید اسارت دنیا! که ؛«هر کس به دنیا پشت کند و به آن بى‏رغبت باشد ، نفس خویش را آزاد کرده و پروردگار خود را راضى و خشنود ساخته است.»[3]
 
پی نوشت:
1ـ پس خدا را پرستش کن و دین خود را برای او خالص گردان:زمرد/2
2ـ من اللّه‏ هستم، معبودی جز من نیست، پس مرا بپرست:طه/14
مَنْ زَهَدَ فِی الدُّنْیا أَعْتَقَ نَفْسَهُ وَأَرْضی رَبَّهُ:امام علی(ع)
  • فاطمه قدیمی

 

دل تنگ یک خلوت خودمانی ام!
 
جایی که بشود فقط من باشم و خودت!
 
جایی که بشود من از عمق وجودم فریاد بزنم...دستم را بالا بگیرم...و تو را به تمام داشته هایم قسم بدهم...یا خَیرَ مَن خَلابِهِ وَحید(1)...
 
من زنده به نگاه تو ام....به کرمت...به بخشوده گی ات...
 
سرمای این قلب یخ زده را رحمانیت و رحیمیت تو گرم می کند
 
الهی ! مَن ذا اَلَذی ذاقَ حَلاوَةَ مَحَبَتِکَ فَرامَ مِنکَ بَدَلاً(2)
 
 
پی نوشت:
 
1ـ مناجات المتوسلین: «اى بهترین کسى که بىی کسان در خلوت عنایتت راه یافتند»
 
2ـ مناجات المحبین:«خدایا نیست که شیرینى محبت تو را چشیده باشد و جز تو آهنگ دیگرى را بکند.»
 
 
  • فاطمه قدیمی

حال این روزهای ما شده حال روزهای بی روضه! که بی بهانه....و شاید هم با بهانه! دنبال نام ح س ی ن را می گیرند و...

دلم زیارت می خواهد...جرات ندارم بگویم زیارت «کربلا»! که تا آقا علی ابن موسی الرضا(ع) رضایتش نباشد...کربلا ما را راه نمی دهند!..

چقدر این روزها دل بی تاب من قد تمام سال های بی حسین پیر شده و زمین گیر! و گاهی می رود تا غرق کفر گویی شود که جمع کن بساط این عشق بازی ها را! حسین کجا می آید به دل مردابی تو نگاه کند! که حسین غلامان سینه چاک خود را دارد و تو ...

هزار بار بگفتم و هیچ درنگرفت

که گرد عشق مگرد ای فقیر و ...گردیدی!!!

تو کجا بساط عاشقی پهن کردی! که فقط مدعی بودی و حسین مدعی نمیخواهد!..بندگی که کردی برای خدا... وخدا که رضایت داد به بندگی مخلصانه ات...آن وقت حسین اجازه میدهد بیایی به سلام گفتن!تو که هنوز گیر اِن عَظُمَت ذُنوبی هستی چطور رویت میشود کربلا بخواهی ! که کربلا رفتن دل پاک میخواهد و یقین فی قلب و الاخلاص فی عمل و سلامة فی نفس!

تو ...فعلا..دست هایت را بال بگیر و ...بگو:فَانهُ لا یُغفرُ الذنوبَ کُلها جَمیعاً اِلا انتَ...پاک که شدی یقین بدان زائر میشوی !

 

  • فاطمه قدیمی