- ۰ شاخه یاس
- ۲۶ آذر ۹۰ ، ۲۱:۰۶
خورشید آرام بتاب!
آرام تر از روزهای قبل!
آرام تر از روزی که نیم روزت کربلا شد!
حواست باشد هر روز که می تابی، خاطرات آن روز بر اسرای یک کاروان تکرار می شود!
گوشه یک شهر نفرین شده،بهترین هایی را بدترین روزگار می گذرد!
بهترین هایی که خون دیدند....سر بر نیزه دیدند....و با دیدن آب!...اشک ریختند!
بهترین کاروانی که اگر غم دنیا هم آوار شود روی سرشان، سربلندند که بازماندگان کربلای خونیند!
***
خورشید آرام تر بتاب!
بگذار روزها دیرتر بیایند!
بگذار کاروان دیرتر برسد به گوشه یک خرابه!
خورشید آرام بتاب!
آرام تر از روزهای قبل!
آرام تر از روزی که نیم روزت کربلا شد!
حواست باشد هر روز که می تابی، خاطرات آن روز بر اسرای یک کاروان تکرار می شود!
گوشه یک شهر نفرین شده،بهترین هایی را بدترین روزگار می گذرد!
بهترین هایی که خون دیدند....سر بر نیزه دیدند....و با دیدن آب!...اشک ریختند!
بهترین کاروانی که اگر غم دنیا هم آوار شود روی سرشان، سربلندند که بازماندگان کربلای خونیند!
***
خورشید آرام تر بتاب!
بگذار روزها دیرتر بیایند!
بگذار کاروان دیرتر برسد به گوشه یک خرابه!
آن روز که رحمه للعالمین دنیا، در اضطراب فرمان رسیده خدا از سوی جبرائیل بود، آیا روزی را
می دیدند که این برگزیده الهی....این علی....که فخر دو دنیاست.....آن چنان غریب می شوند
که حتی درکوچه های مدینه کسی پاسخگوی سلامشان نخواهد بود!
عید غدیر است! بزرگ ترین عید شیعیان!
ولی...
چقدر دلم می خواهد از غربت یک مرد بنویسم!
عجیب است!
ولی دلم چقدر بی تاب تنهایی علی است!
تنهایی یک مرد...
و 25 سال گوشه نشینی....
وخاطراتی که روز و شب برای یک مرد یاد آور می شود....
یک مدینه ... یک علی...و یک فاطمه!
عید است!
اما دلم شور کربلا را میزند!
شاید اگر حرمت علی را نمیشکستند.....حسین سر سلامت به کوفه می رساند!
عید است!
اما دلم برای بی تابی های زینب خون است!
شاید اگر ولایت علی را منکر نمیکردند، زینب این همه داغ نمی دید!
عید است...عید غدیر....
و خدا را شکر که ما هرچند نبودیم آن روز که دست در دستان علی،تجدید پیمان کنیم، اما امروز
قلبمان بی یاد علی نمی زند و تمام افتخارمان شیعه گی علی است...
یک میدان بود و یک نبرد!
دو لشگر بود و دو سرنوشت!
***
آنان که سربریدند ...سر به زیر شدند!
و آنان که سرشان بریده شد...سربلند!
تمام شد!
حسین را کشتند...خیمه هایش را آتش زدند و...و زینب را به اسارت بردند....
در یک نیم روز حادثه ای عظیم و بزرگ در گوشه ای از زمین خدا رخ داد که تا ابد
تاریخ شرمنده است از یادآوری اش!
***
زمان برای بسیاری ازحوادث کافی است تا به تاریخ سپرده شوند و چه خوب ها
و بدهایی که دیگر نام و نشانی ازشان باقی نمی ماند!
***
...و آن قدر زمان از عاشورای سال شصت و یک هجری گذشته تا تاریخ بهانه
بیاورد برای فراموشی اش....
ولی دل ما چرا هنوز مقاومت میکند؟
نبرد میان عقل و دل تا به کی و تا به کجای تاریخ قرار است ادامه یابد؟
ما تا به کجای تاریخ باید سال به سال...و شاید ماه به ماه...و حتی روز به روز بر
ظلمی که در عاشورای سال شصت و یک هجری بر حسینی از تبار علی و
فاطمه وارد شده...بگرییم؟
دل ما...دل داغدار ما، تا به کی قرار است سیاه پوش این مصیبت عظمی باشد؟
چقدر باید بگذرد؟...چند قرن؟ چند سال؟چند ماه و چند روز باید بگذزد
تا عاشورای سال شصت و یک هجری فراموش شود؟
((... بسیاری از هدف های استکبارجهانی درزمینه های تبلیغی و فرهنگی و رسانه ای متوجه به ماست. ماباید در مقابل این ها خود را مجهز کنیم...)) مقام معظم رهبری
***
سخت است ایران،به عنوان یک کشور اسلامی و دارای مردمی مسلمان و البته شیعه، به تنهایی بار تمامی حملات ناجوانمردانه دشمن را بر دوش بکشد. اگر قبول داریم که دشمنی هست که سخت دشمنی می کند و زیر بار آداب درست دشمنی کردن هم نمی رود! پس ما باید یاد بگیریم چه طور به این دشمن زبان نفهم در عرصه فضای مجازی! پاسخ دهیم. هم پاسخ دهیم و هم ادب جنگیدن را یادش بدهیم.
البته سلطه تام صهیونیست ها بر فضای رسانه ای دنیا _ اعم از تلویزیون، سینما، خبرگزاری ها،مطبوعات و...) بر هیچ کس پوشیده نیست . ما باور داریم که آنها پول دارند و باور داریم که پولهایشان خیلی زیاد است و شاید بشود گفت که با پول های خیلی زیاد آنها می شود همه کار کرد... و این همه کار یعنی گفتن دروغ های بزرگ و دروغ های زیاد....
پول داشتن و دروغ گفتن کار آسانی است؟؟؟؟
.....نه!....چون بد بودن و پول داشتن و دروغ گفتن سخت است!
حالا کار آنها سخت است که حمله می کنند یا کار ما که دفاع می کنیم؟؟؟
شاید اگر ما هم روزی پول دار شویم آغازگر حمله باشیم...
آیا باید فقط یک یهودی پولدار شیطان پرست باشیم تا بتوانیم فضای رسانه ای دنیا را در دست گیریم؟؟؟؟
نه...
مهم نیست که بزرگترین غول های رسانه ای دنیا در دست آنهاست و کثیف ترین اخبار را آنها از ایران منتشر میکنند! مهم این است که ما هیچ وقت گوش به چشم رویترز و آسوشیتدپرس و یونایتدپرس و فرانس پرس و...نمی دهیم!
مهم نیست اگر یاهو که مبلغ کامل فرهنگ آمریکایی است و در بخش اخبارش همواره بیشترین خبرها را در مورد ایران داشته، دومین وبگاه پربازدید در ایران باشد بعد از گوگل! (1) مهم این است که ما چوپان های دروغگو را به کار میگیریم تا باری از دوشمان بردارند....!!!
ما که می دانیم ده اصل مهم گوگل ، ملهم از ده فرمان خدا به موسی است !(2)و فهمیده ایم ریشه های یهودیت گوگل را! اما عمرا اگر محو این فضای تبلیغاتی شویم!
اگر فیس بوک _ که مصداق تام قدرت نرم است با ظاهری زیبا و آزادی گرایانه و باطنی برای جمع آوری اطلاعات از کاربران فعال! _ (3)در فضای مجازی خودنمایی می کند، می تواند و باید ابزار دست ما باشد نه ابزار جنگ آنها!
به هر حال دفاع یا حمله مهم نیست! طبق فرمایش مقام معظم رهبری هم ما و هم رسانه های ما باید کاملا در این میدان جنگ مجهز شویم.
(1)و(2) و(3)و(4):پایگاه خبری
آنانکه حسین ندارند...چه دارند؟
وآنانکه حسین دارند...چه ندارند؟
***
عشق، قانون خاص خودش را دارد و عاشقی ، مشکلات خاصش را ! عاشق که
میشوی، کر میشوی...گوش هایت جز کلام یار رانمی شنوند! هم چون چشم
هایت که جز یار را نمی بینند!
عاشق که میشوی...اگر عشقت رو به آسمان داشته باشد،تو هم چشم به
پرواز داری !
عاشق که میشوی...عاشق تمام عشق های معشوقت هم میشوی...!
و حسین ع عاشق بود! عاشق خدا با تمام بلاهای عاشقی!
و خدای حسین فقط و فقط شهادت را برای حسین و اسارت را برای اهل بیتش
می خواست!
***
و حالا ما عاشق حسینیم! عاشق حسین با تمام بلایای عاشقی...تمام اشک ما
تمام دل ما تمام هستی مان بوی حسین می دهد!
عاشق حسین ...دیوانه می شود! جان می دهد اگر ثانیه ای آنچه بر او گذشته
را درک کند...
***
خدایا! ما عاشق حسین تو اییم! و قبل آن عاشق تو که عاشق حسینی!
خدای حسین!دیوانگی ما را بپذیر که این جنون افتخار بندگی ماست!
خدایا شکرت !...که ما حسینی داریم تا به واسطه اشک ریختن براو...نزد
توسربلند شویم!و مگر نه اینکه اشک را تو هدیه دادی به آدم آن روز که بی
تابی اش در توبه را دیدی؟ و مگر نه اینکه اشک را حسین ع زیبا کرد؟ و مگر نه
اینکه اشک بر حسین ع دل تمام آسمان و زمین را می سوزاند و بی تاب می
کند؟
...و این اشک با دل کوچک ما چه میکند؟
دختر داشته باشی...آن هم سه ساله...و نازنین دختر شیرین زبانت،جلوی
چشمانت،تشنه باشد...بهانه بابا را بگیرد...خار به پای کوچک و ظریفش
برود...سیلی بخورد...
باید مادر باشی تا بفمی تحمل یک ناله فرزند چقدر سخت است و باید مادر یک
دختر سه ساله باشی تا ببینی ظرافت کودکانه اش را!
باید دختر سه ساله داشته باشی تا عمق مصیبت وارده بر رقیه س را درک
کنی...
و امسال،روضه بی بی برایم چه سخت گذشت...چه اینکه زینبم(نازنین دخترم)
در کنارم بود و من مردم و مردم و مردم تا ثانیه ای او را سیلی خورده...خار بر پا
رفته و بی جان افتاده ...تصور کردم!
و خدا بکشد مرا روزی که بخواهد خاری بر پای دخترم برود و سیلی نامحرمی
به صورتش بخورد و دست پلیدی گوشواره از گوشش بکند...
***
و خدا کشت رباب را...
فرقی نمیکند کجای ماجرای کربلا باشی....این طرف یا آن طرف! در زمین
حسین باشی یا درزمین یزید! در هر دو زمین امتحانی عظیم در حال برگزاری
است!
یک طرف حسین با تمام هستی اش ایستاده و بندگی میکند در برابر خدایش و
یک طرف سپاهی از کفر ایستاده که بندگی شیطان را میکنند!
یک طرف عباس برادری میکند و یک طرف در فکر برادر کشی است...
یک طرف خواهری ، مادری میکند و آن سوتر لشگری منتظر خون به جگر کردن
یک خواهر!
یک طرف دختری است و نوزادی است و....یک طرف نقشه میکشد برای گلوی
شش ماهه ای وگوشواره ای...
***
فرق میکند کجای داستان کربلا باشی!
در زمین حسین باشی یا در زمین یزید!
خدا امتحانش را میگیرد و کاروانی سربلند از امتحان بیرون می آیند که تمام
هستی شان رامی دهند برای حسین و حسین می دهد برای خدا....