بگذار گمان کنیم اگر مادر باشیم درد زینب را می فهمیم ...اگر رقیه داشته باشیم درد رقیه می فهمیم....اما هرگز چنین نیست... تا زینب نباشی درد زینب نمی فهمی....تا رقیه دختر حسین علیه اسلام نباشی درد رقیه نمی فهمی....تا سر پدرت جلوی چشمانت نباشد....نمی فهمی!!!!!!!!!!!! امان از دل زینب....چه می کشد مولایم صاحب الزمان که هر لحظه شاهد ماجراست...
سلام برای کربلا یک مرز بیشتر نیست! از خود که گذشتی ... به کربلا رسیده ای... . . . حسرت همه بی کس ها کربلا کربلا... یا حسیـــــــــــــــــن توی لحظات آسمونی دل شکستگی تون دعام کنید..
زیبا نام گذاریم کردی اونوقت به جای گریه مبهوتی که واقعا یعنی چی... چگونه توانستن... چه کشیدند آن روزها و شب ها... خدا سه ساله ات را خودت را همسرت را حفظ کند.
و باز هم نمی توانی آن گونه که باید عمق درد را بفهمی ... درد رقیه را هیچ کس نمی فهمید ... درد رباب را ... درد زینب را ... مگر آن که بر زخم ها مرحم می نهد با ظهورش ...
خودم زندگیم همه هستم زینبم زینبم زینبم فـــدای سه ساله دردانهِ اربابم حسین علیه السلام همین حرفو به مهدی سیفی زدم گفتم دستتو بذار رو صورت زینبم! ولی یواش! اونوقت می فهمی سیلی زدن یه سه ساله یعنی چی بخدا منم تو روضه دیشب مردم، مررررررررررردم
ارسال نظر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تا زینب نباشی درد زینب نمی فهمی....تا رقیه دختر حسین علیه اسلام نباشی درد رقیه نمی فهمی....تا سر پدرت جلوی چشمانت نباشد....نمی فهمی!!!!!!!!!!!!
امان از دل زینب....چه می کشد مولایم صاحب الزمان که هر لحظه شاهد ماجراست...