یادداشت های یک بانوی محجبه!(2)
1) مدتی است که باری بر دوشم گذاشته اند برای نوشتن از " حجاب" . بار سنگینی است...شاید سبک شود اگر قاطی شود با کلمات دلنشین شما!
2) دوستانی که لطف میکنند و در این باره قلم می زنند لطف تر کنند و لینک پست شان را برای نمایش در وبلاگ ارائه دهند!
چرا خانه ها دیوار دارند؟
چرا مطمئن ترین قفل ها را برای در خانه ها استفاده میکنیم؟
چرا چیزهای باارزش مان را در مخفی ترین جای خانه یا در گاوصندوق می گذاریم؟
آیا جز این است که دیوار و قفل درِ خانه ها، عامل مهمی در ایجاد امنیت و صد البته آرامش ماست؟ خانۀ بی در و دیوار چه بر سرش می آید؟ این که همیشه زیر نگاه دیگران زندگی کنیم و نتوانیم ساعتی کوتاه در خانه مان آرامش داشته باشیم و استراحت کنیم ، قطعا قابل پذیرش نیست.
اینکه پول و طلا و جواهرمان را در گاوصندوق نگهداری می کنیم، و آن ها را جلوی دید هر آدمی قرار نمی دهیم ، نشان از عقل و درک بالای ما دارد! چرا که اگر جز این بود، نه صاحب آن چیزهای باارزش بودیم و نه صاحب عقل درست و حسابی! که عقل حکم می کند همیشه باارزش ترین هایت را پنهان کن!
وجود باارزش من، طلا و البته جواهر پاکی است که خدای متعال به من هدیه داده! و من نگهبان این زیبایی الهی و این نعمت خدادادی هستم! تمام زیبایی هایم را به حکم همان خدا ، مخفی نگاه می دارم تا هر کس و ناکسی دست طمع به سوی من دراز نکند و مورد دستبرد دزدان آبرو قرار نگیرم.
اگر پرده افکنده ام بر زیبایی هایم، این حجاب نه عامل سختی و دشواری من، که مایۀ آرامش الهی من است و صد البته که غنچه تا غنچه است، کسی هوس چیدنش را نمی کند! اما همین که گلبرگ هایش باز شد و زیبایی اش را به نمایش گذاشت... هزاران چشم و هزاران دست هوس چیدن می کنند! و حیف و صد حیف که بعد از چیدن هم به زودی پزمرده می شود!
- ۹۱/۰۲/۱۵