دلشوره دارم برای نیمه ی دیگر زندگی ام!
از آن دسته خانم هایی نیستم که هر روز و هر ساعت راهی خیابان بشوم. خدا را شکر کارم را میتوانم در خانه انجام بدهم. خرید ـ تقریبا در نود درصد موارد ـ با همسر است. برای گردش و تفریح هم مکان های به خصوصی با همسر می رویم. گاهی که پیش می آید و از سر ناچاری مجبور می شوم چشم به آسفالت های تهران و پیاده رو هایش بیاندازم! دلشوره سراسر وجودم را فرا میگیرد. گله و شکایت تکراری نمی کنم از بی حیایی ای که روز به روز بیشتر میشود در این شهر، ناله نمی کنم از غیرت های بر باد رفته ، هر چند می دانم وای به حالمان است از کنار گذاشتن "امر به معرف و و نهی از منکر" ؛ با این توجیه که ؛ «خدا باور کن که کار از کار گذشته!»
دلشوره ام از بابت عقب افتادن از گروه مدهای روز به روز و تیپ های ساعت به ساعت و زیبایی های لحظه ای نیست. ناراحت نمی شوم از بابت دیدن هم جنس هایی که در ظاهر زیبایی شان یک سر و گردن که چه عرض کنم، از زمین تا اسمان فرق است بین ما و آنها ـ البته در ظاهر ـ ! که همه ما بانوان چادر به سر و محجبه به این باور قلبی رسیده ایم که حجاب مان در چشم غریبه ها آزار دهنده و شاید نازیباست! که البته جدای از آرامشی که به ما می دهد، قدرت دارد که اجازه نزدیک شدن چشم های هرزه را به ما ـ فرشته های زمینی!! ـ نمی دهد! که فرشته باید پاک باشد از بازی نگاه شیطان!
دلشوره دارم. دلشوره از فضای مجازی ای که میدان جنگ شده! جنگی ناعادلانه و نابرابر! جنگی بی قانون....بی قانون جنگل حتی! دلشوره از بابت تصاویری که حمله می کنند به ایمان مومنان! تصاویری که به غارت می برند حیا را و رواج می دهند لذت های شیطانی را...
دلشوره دارم از بابت دنیا....از وسوسه های لذت بخش و گناه های شیرین و....وای به روزی که ایمانمان ضعیف شود
دلشوره دارم برای نیمه ی دیگر زندگی ام. برای کسی که ایمانم را کامل کرد. برای همسرم. همسری پاک دامن،مومن و معتقد. اما به حکم غریزه زنانه ای که دارم...دلشوره دارم! دلشوره از بابت شیطان هایی که صبح تا شب در خیان های شهر کارشان خرید نگاه است. شیطان هایی که کارشان را خوب بلدند. فرقی نمی کند درجه ایمانت چقدر باشد، جلویت رژه می روند...ناز میکنند... پشت چشم نازک می کنند...بی مقدمه حرف می زنند و....و این جاست که تو(مرد مومن و با ایمان) فقط و فقط باید دست به دامان خدا ببری. اصلا در مبارزه با این همه شیطان هایی که صبح تا شب وظیفه شان تحریک تو و سقوطت به درون آتش است، چه کسی غیر از خدای احد و واحد می تواند نجات دهنده باشد؟
دلشوره دارم از بابت ساعت هایی که به اجبار شغل مردانه ات باید در فضای مجازی باشی. در جنگل بی قانون. بی قانون حیا. بی قانون غیرت. بی قانون حریم شخصی! که تف بر این حریم شخصی که «ورود آزاد» است و حریم شیطان! حریم شیطانی که اگر خودت هم نخواهی به رویت باز می شود و دعوتت می کند برای یک نگاه....!
دلشوره دارم و به حکم همین دلشوره است که دعا می کنم...
دعا برای با تقوا تر شدنت...
دعا برای محکم شدن دژهای الهی مقابل چشمانت...
دعا برای قوی تر شدن ایمانت...
دلشوره دارم وبه حکم همین دلشوره است که دعای روز و شبم می شود :
« اللهم عجّل لِوَلیکَ الفرج»
****
مرحوم شیخ رجبعلی خیاط ذکری دارند برای رهایی از نگاه به نامحرم ؛ « یا خَیرَحَبیبٍ و مَحبوبٍ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ و آلِه» ایشان در تفسیر این ذکر می گویند : «چشمت به نامحرم می افتد، اگر خوشت نیاید که مریضی! پس اگر خوشت آمد فورا چشمت را ببند و سرت را پایین بینداز و بگو: یا خیر حبیب... ؛ یعنی خدایا من تو را می خواهم، اینها چیه، این ها دوست داشتنی نیستند ، هر چه نپاید، دلبستگی نشاید...»
- ۹۲/۰۶/۲۶