یـــاس بوی مهربانی می دهد

الهی ممنونم که یک معلمم!

یـــاس بوی مهربانی می دهد

الهی ممنونم که یک معلمم!

یـــاس بوی مهربانی می دهد

دست من و دامان تو...یا زهرا (سلام الله علیها)

۳ مطلب با موضوع «دلداده های علوی» ثبت شده است

 

 علی...!

فرقی نمی کند اصغر باشد یا اکبر ...!

نباید که باشد....!

 

 

 

  • فاطمه قدیمی

 

این روزها کار دلمان شده نشستن کنج خانۀ اهل بیت، زانو زدن و اشک ریختن...فریاد زدن و ضجه زدن. داغ بزرگی است یتیمی و بی مادری  فرزندان علی و  از آن داغ سنگین تر داغ بی زهرا شدن علی است. این روزها تک تک کلمات گویا هزاران حرف ناگفته دارند و کاش گوش هایمان کر شوند از شنیدن برخی حقایق...حقایقی که یک تاریخ را شرمندۀ زهرا و فرزندانش کرده است...

***

ذکر تسبیحات تو، بانوی بانوان عالم، عجیب پیوند خورده با جانمان و من این روزها دانه دانه اشک هایم را برای مظلومیتت تسبیح میکنم...

و ذکر شب و روزم میشود:

الله اکبر به  وجود ملکوتیت!

الحمدلله به ولایت علی....

سبحان الله به کوثر اعطینا شده!

***

کوچه های بنی هاشم...

یک مرد که ننگ تاریخ را برای خود می خرد! وای بر دستان تو... فردای قیامت!

یک بانو که...نور است ...و ریحانه....و دختر یک پیامبر آخرالزمان!

و یک سیلی...که بر گل مینشیند ...

پر است سینۀ پر از غم مجتبی....

***

قیامت شده پشت درب خانۀ علی!

یک نفر آتش بر درب خانه می زند!

یک نفر آتش بر جان علی می ریزد!

***

بشکند دست آنکه تازیانه زد بر دستان علی...

وبر بازوی فاطمه....

و بر جان فرزندان این خانه !

حرمت مادر که شکسته شود...

کربلا برپا می شود....

کربلا...

و کربلا از این جا آغاز میشود! از پشت درب خانه علی! از همان جا که زهرا پهلویش شکست و محسنش سقط شده! کربلا از همین جای تاریخ رقم میخورد!

***

زمین شرمنده است! دیگر وقت پر کشیدن شده! خدا به داد دلِ علی برسد! به داد دلِ امیرالمومنین تمام تاریخ!

فرزندان خانه علی بی مادر شده اند..

و علی...بی همسر...بی زهرا...

***

سلام چاه دلتنگی های یک مرد غریب!

  • فاطمه قدیمی

 

آن روز که رحمه للعالمین دنیا، در اضطراب فرمان رسیده خدا از سوی جبرائیل بود، آیا روزی را

می دیدند که این برگزیده الهی....این علی....که فخر دو دنیاست.....آن چنان غریب می شوند

که حتی درکوچه های مدینه کسی پاسخگوی سلامشان نخواهد بود!

عید غدیر است! بزرگ ترین عید شیعیان!

ولی...

چقدر دلم می خواهد از غربت یک مرد بنویسم!

عجیب است!

ولی دلم چقدر بی تاب تنهایی علی است!

تنهایی یک مرد...

و 25 سال  گوشه نشینی....

وخاطراتی که روز و شب برای یک مرد یاد آور می شود....

یک مدینه ... یک علی...و یک فاطمه!

عید است!

اما دلم شور کربلا را میزند!

شاید اگر حرمت علی را نمیشکستند.....حسین سر سلامت به کوفه می رساند!

عید است!

اما دلم برای بی تابی های زینب خون است!

شاید اگر ولایت علی را منکر نمیکردند، زینب این همه داغ نمی دید!

عید است...عید غدیر....

و خدا را شکر که ما هرچند نبودیم آن روز که دست در دستان علی،تجدید پیمان کنیم، اما امروز

قلبمان بی یاد علی نمی زند و تمام افتخارمان شیعه گی علی است...

  • فاطمه قدیمی