سلام!
نمیدانم چند درصد شما این مقاله را خواهید خواند. اما توصیه میکنم اگر حالا حوصله خواندن ندارید سر فرصت وقتی بگذارید و مطالعه ای بفرمایید به حواشی داستان توجهی نداشته باشید! اصل ماجرا همان نوع روابطی است که من در اینجا به آن پرداخته ام.
روابط خانوادگی !
"راحله " هم کلاسی من در دانشگاه بود. سال دوم دانشگاه ازدواج کرد و حالا که هشت سال از زندگی اش می گذرد، یک دختر چهار ساله دارد. بعد از پایان دانشگاه هم رابطه دوستانه ما ادامه پیدا کرد و من هم که یک سال بعد از او ازدواج کرده بودم،در رفت و آمدهای خانوادگی مان متوجه شدم که رابطه اش با همسرش دچار مشکلاتی است که در بیشتر مواقع سعی در پنهان نگاه داشتن آن مشکلات می کرد. من متوجه می شدم که بیشتر مواقع او ناراحت است، با همسرش صحبت نمی کند و دخترشان سارا ، مدام از دعواهای پدر و مادرش می گوید...
یک بار دل را به دریا زدم و از راحله دعوت کردم که به منزل مان بیاید و از او خواستم برایم حرف بزند. انگار منتظر فرصت بود و دلش می خواست یک زمانی یک جایی خالی شوداز حرف هایی که سال ها در سینه داشته...
راحله از مهربانی های همسرش گفت، از خوبی هایش و از خاطرات شیرینی که با هم داشته اند. من دچارتناقض شده بودم. مانده بودم چه کنم و چه بگویم، که بالاخره راحله رسید به ((اما)) یش ! ((اما))ی راحله اما یی سخت نگران کننده بود. امایی که بودنش در زندگی هر خانواده ای، پایه های اساسی آن خانواده را دچار تزلزل میکرد. و اما آن ((اما)) چه بود....راحله از پرخاشگری های همسرش ((رضا)) گفت. پرخاشگری هایی که فقط هنگامی رخ می دهند که رضا مخالفی را در مقابل خود داشته باشد. این مخالف ممکن بود یا شخص خاصی باشد که با رای و نظر رضا مخالفت می کند یا رفتاری خاص از سوی نزدیکان که نشانه ای از ((نه گفتن)) به رضا باشد. رضا هرگز تاب و تحمل مخالفت دیگران با خودش را ندارد و همیشه ودر همه حال حق را با خودش می داند .. حتی اگر مقابلش پدر و مادرش باشند ، آنان را چنان آماج حملات بی امان لفظی می نماید که آنها از گفته خود کوتاه می آیند.
از صحبت های راحله دریافتم که رضا در عین محبتی که به اعضای خانواده اش ( از همسر و فرزند گرفته تا مادر و پدر و خاله ودایی و...) هنگام خشم هیچ حدومرزی برایشان قائل نیست. این تازه یک روی سکه است و روی بعدی سکه این بود که در خانواده رضا ، همه همین رفتار را با هم داشتند و این مسئله بود که راحله را بیشتر آزار می داد. خانواده ای که هیچ حریمی بین اعضایش وجود ندارد و مادر و خاله و عمه با هم یکی هستند! همان طور که پدر و عمو ودایی با هم یکی اند! یعنی از کوچک تا بزرگ خانواده، از نوه تا مادربزرگ و پدربزرگ همه با هم یکی اند. هیچ کس به دیگری احترام نمی گذارد اما در عین حال بسیار به هم محبت می ورزند! یکدیگر را با اسامی کوچک صدا می زنند و در کل چیزی به اسم رعایت حریم خانوادگی و حتی ((حیا)) در این خانواده معنا ندارد و خودشان این مسئله را از دوست داشتن زیاد یکدیگر می دانند! در این خانواده بزرگ ترها فقط و فقط باید به کوچکتر ها محبت کنند و تمامی خواسته هایشان را برآورده سازند! انگار مادروپدر در این خانواده فقط آفریده شده اند که به فرزندان خدمت کنند و با بروز کوک ترین ناتوانی در برآوردن خواسته هایشان خود را صاحب حق می دانند که والدین شان را محکوم کنند! نتیجه وجود این نوع رابطه های بی پرده و نداشتن حریم بین روابط اعضای خانواده سببب شده که نوه کوچک با کوچکترین اختلافی بر سر مادربزرگ و پدربزرگش فریاد می زند....و راحله برایم گفت که بارها دیده که مادر رضا هنگام اختلاف با مادرش (یعنی مادربزرگ رضا) هیچ احترامی برای او قائل نمی شود و چنان برسر مادرش فریاد میزند که انگار با بچه ای دو ساله روبه روست و گفت بارها دیده که مادررضا چقدر همسرش را مسخره کرده و احترامی به عنوان یک زن برای شوهرش قائل نبوده و او را با الفاظی زشت صدا کرده و رفتار نادرستی با او داشته.
نتیجه وجود این رفتارها و نتیجه نداشتن حریم بین اعضای یک خانواده و بین کوچک و بزرگش، تحویل فردی مثل رضا به جامعه است که حالا که دارای نقش همسری و پدری است، خانواده کوچکش را با رفتارهای نادرستش دچار مشکل کرده است. رضا هرگز در خانواده اش یاد نگرفته احترام به دیگران یعنی چه؟ احترامی که در درجه اول نصیب پدر ومادرش میشود.
امثال رضاها متاسفانه در جامعه فراوانند. افرادی که قربانی روش های غلط تربیتی خانواده هایشان می شوند خانواده هایی که با داشتن روابط سهل گیرانه نسبت به فرزندانشان، به آموزش رفتارهای اجتماع به آنها بی توجه اند. ((...در این گونه خانواده ها به طور کلی قوانین محدودی وجود دارد و افراد چندان به اجرای قوانین و آداب ورسوم اجتماعی پای بند نیستند....)) (1)
راحله حرف های بسیاری گفت و ساعت ها طول کشید تا با هم به ریشه یابی رفتارهای غلط همسرش بپردازیم. او هم معتقد بود، رضا مقصر نیست، چرا که او حاصل تربیت غلطی است که حالا دیگر تغییر در روش زندگی اش بسیار سخت خواهد بود.
به راستی چرا نباید بین اعضای یک خانواده ( اعم از والدین و پدربزرگ و مادربزرگ و خاله و عمه و دایی و....) حریم در گفتار و رفتار وجود داشته باشد؟ خانواده ای که اعضایش به یکدیگر احترام نمی گذارند، هر چقدر هم یکدیگر را دوست داشته باشند و به هم محبت کنند به دلیل عدم وجود احترام در گفتار و رفتار، دچار مشکلات فراوانی می شوند. در این خانواده، کوچکترین مسئله و مشکلی که پیش آید، چشم پوشی از خطا معنایی نخواهد داشت و همه خود را صاحب حق می دانند، آن چنان که تا مرز قهرهای طولانی هم پیش می روند و...
قصد من از نگارش این مقاله، ریشه یابی و ارائه راه حل پیرامون مسئله یادشده نیست. بلکه من فقط خواستم طرح مسئله کنم و یادآور شوم که تربیت صحیح خانوادگی، حلقه مفقوده بسیاری از مشکلات همسران درزندگی مشترکشان است. موضوعی که قبل از ازدواج باید به درستی شناخته شود و دقت در انتخاب همسر به دقت در شناخت خانواده او منجر شود.
...............................................................................................................................
1) روابط سالم در خانواده- سید داوود حسینی- صفحه 82