یـــاس بوی مهربانی می دهد

الهی ممنونم که یک معلمم!

یـــاس بوی مهربانی می دهد

الهی ممنونم که یک معلمم!

یـــاس بوی مهربانی می دهد

دست من و دامان تو...یا زهرا (سلام الله علیها)

۴ مطلب در اسفند ۱۳۹۰ ثبت شده است

 

 

بـــهار،

تویـــــی!

کـه نیامـــده،

عطرت دنیا را برداشته!

 

 

2Elve.net

 

 

حــسیــن جـــان!

 سائــــل و سینه زنی ، سیب ، سحـــر ، سوره فجـــــر ،

ســـــوز دل بهــــر عـــــزای تو دمــــادم داریم .

 هفت سین کرمت جور همیـــــشه آقا ؛

 ما فقط یک " سفــــرِ کــرببــلا " کم داریم!

 

  • فاطمه قدیمی

یکم: خدا را شکر تمام بانوان همراه وبلاگ ! خودی هستند و انقلابی و طرفدار نظام! پس لازم نیست تبلیغ شرکت در انتخابات کنیم که همگی شوق و شور داریم برای همان مهری که در شناسنامه مان خواهد خورد!

دوم: روزهای سختی است! شده ام مثل بانوان فداکار اوائل انقلاب! همان هایی که به دلیل حضور همسرانشان در جبهه، به تنهایی بار یک زندگی را بر دوش میکشیدند! البته الان جبهه نبرد فرق کرده و همسر عزیزم در جبهه ای دیگر مشغول مبارزه است!! ولی خب بالاخره سخت است دوری و بهانه گیری های یک دختر کاملا بابایی!!البته من میدانم اجر  همه این سختی هایی که میکشم نزد خدا محفوظ است ان شاالله!!!

سوم: ما هم به تبعیت از همسر بیکار ننشستیم!:

1)باید درب ساختمان بهارستان را گِل گرفت؟                                                                                               

2) زنان و انتخابات

 

  • فاطمه قدیمی

تقویم که میرسد به آخرین برگش و روزها که میرسند به آغاز تمام شدنشان! دلم یاد آرزوهای برجای مانده اش میکند! که امسال اولین سالی بود که ملتمسانه دست بالا بردم و خواستم ازشان که نصیبم کنند زیارت کربلا را که چقدر هم دلم روشن بود که حتما خواهم رفت و حتما کربلایی خواهم شد! روزها و هفته ها و ماه ها گذشت و خبری از نگاه ارباب نبود! که گویا ....شاید هنوز دلم کربلایی نشده که ارباب بخواهد مرا که سلامش دهم و سلامم دهد!

از فروردین تا اسفند قد یک چشم بر هم زدن گذشت و دل بی تاب من قد تمام سال های بی حسین پیر شد و زمین گیر! و گاهی رفت تا غرق کفر گویی شود که جمع کن بساط این عشق بازی ها را! حسین کجا می آید به دل مردابی تو نگاه کند! که حسین غلامان سینه چاک خود را دارد و تو ...

هزار بار بگفتم و هیچ درنگرفت

که گرد عشق مگرد ای فقیر و ...گردیدی!!!

تو کجا بساط عاشقی پهن کردی! که فقط مدعی بودی و حسین مدعی نمیخواهد!..بندگی که کردی برای خدا... وخدا که رضایت داد به بندگی مخلصانه ات...آن وقت حسین اجازه میدهد بیایی به سلام گفتن!تو که هنوز گیر اِن عَظُمَت ذُنوبی هستی چطور رویت میشود کربلا بخواهی ! که کربلا رفتن دل پاک میخواهد و یِِِِِِقین فی قلب و الاخلاص فی عمل و سلامة فی نفس!

تو ...فعلا..دست هایت را بال بگیر و ...بگو:فَانهُ لا یُغفرُ الذنوبَ کُلها جَمیعاً اِلا انتَ...پاک که شدی یقین بدان زائر میشوی !

***

جهت اطلاع صرفا! : مصطفی که شهید میشود همه فریاد میزنند که کجایند مردان بی ادعا که به زمین بزنند این عاملان ترور را که دوساله چهار شهید هدیه میدهند به ما! مثالش هم شافی که گویا فقط گل گرفتن بهارستان دوای دردش است و لاغیر!

  • فاطمه قدیمی

 

 

* سعادت پیدا کرده بودم مدتی که مادرم به خاطر عمل جراحی اش در بیمارستان بستری بود ، پرستاری شان را بکنم. بیمارستان که می روی و هم نشین صحبت های بیماران مختلف با بیماری های گوناگونشان که میشوی بیشتر شرمنده میشوی که چرا یادت میرود گاهی فریاد بزنی و از ته دلت بگویی : خـــــدایــــا !! شـــکـــــرت به خاطر نعمت سلامتــــــــــــی!

*  برایم جالب بود رفتار بیماران در رویارویی با بیماری شان! آنها که توکل بر خدا داشتند و تسبیح به دست مشغول ذکر گفتن بودند، آرامش را در وجودشان میشد حس کرد....و امان از آنها که با فراموشی بذکرالله تطمئن القلوب ، خداوند را _ نعوذبالله_ مقصر می دانستند در به وجود آمدن بیماری شان ! و نه تنها دست به دامان آن اسمه دواء و ذکره شفاء نمیشدند بلکه  با هذیان گویی های مکرر!! استرس خود و همراهانشان را بیشتر میکردند و فقط و فقط به زور دیازپام پرستار کشیک بود که میتوانستند لحظاتی آرام بخوابند!مشکل همین جاست. اینکه ما به سادگی و به راحتی بزرگترین پشتیبان و حامی زندگی مان را فراموش میکنیم. اینکه چرا برخی آدم ها ، خدا را مقصر تمام مشکلات زندگی شان میدانند شاید برمیگردد به سست ایمانی شان. چرا که اگر طناب وصل ما به خدا ضخیم و محکم باشد، برش های کوچک گاه و بی گاه زندگی، نمیتواند قطع کند ارتباط ما با خدایمان را.تمرین با خدا بودن سخت نیست. بی خدا زیستن سخت تر است. اگر به این باور برسیم که وَاِنْ لَمْ اَ لُذْ بِقُدْرَتِکَ فَبِمَنْ اَلُوذُ_اگر به قدرت تو دست پناهندگى دراز نکنم پس به که پناهنده شوم_ * در ناملایمات زندگی که شاید بیماری، مثال کوچکی از آن باشد پناه میبریم به هم او که ؛ حِصنَ اللاجین ( قلعه محکم پناهندگان) است.رسول اکرم (ص) چه زیبا فرمایند که : ((ای بندگان خدا ! شما مانند بیماران بوده و پروردگار عالمیان به منزلۀ پزشک است ، پس صلاح بیماران در آن چیزی است که طبیب می داند و برایش تدبیر می کند نه در آن چه بیمار می خواهد و به آن راغب باشد آگاه باشید و در برابر مقدرات الهی تسلیم شوید تا ( در دنیا و آخرت ) از کامروایان باشید . ))

* خدا را شکر! چند روزی ثواب جمع کردیم به خاطر پرستاری از مادر! و امان از وقتی که خودت هم مادر باشی و دل توی دلت نباشد که حالا پاره تنت کجاست و چه میکند....! مادر بودن دشوار است و الحق که باید تمام بهشت آسمان ها زیر پای ما باشد! اما.....خدایا...من...فکر..میکنم...اگر...تمام...بهشت...را...هم...به...رباب...بدهی....دلش.. آرام...نگیرد!!

 

  • فاطمه قدیمی